باید دنبال بیان های دیگر گشت.
درباره نمایشگاه و کارگاه آثار چاپ دستی در اصفهان
مصاحبه کننده: امیر راد،
مصاحبه شونده: بهروز نقی پور
نشریه: فرهنگ و هنر » هفت » آبان 1385 – شماره 32(3 صفحه – از 29 تا 31)
حکاکی هنری دیر پاست، انسانهای اولیه با مغارهای ابتدایی نقوشی زیبا بر روی سنگ و شاخ و استخوان حیوانات حک میکردند.در دورههای بعدی و در فرهنگها و تمدنهای مختلف از این شیوه برای آرایش اشیای کاربردی و تزئینی استفادهء فراوان شدهاست.از اواخر نیمهء اول قرن پانزدهم و با پیدایش صفحات مسی و حکاکی بر روی آن، اولین نمونههای چاپ بر روی کاغذ پدید آمد.شیوهء کار چنین بود که ابتدا بر روی صفحات مسی بانعار حکاکی میکردند.بعد صفحات را به مرکب آغشته و پاک میکردند.مرکب به جا مانده در شیارها زیر فشار دستگاه پرس.طرح حکاکی شده را به کاغذ منتقل میکرد. این شیوهء استفاده از نعار برای ثبت طرح بر روی صفحهء فلزی را شیوهء مستقیم میگویند که هنوز هم مورد استفاده واقع میشود.بعدها روشهای دیگری برای ثبت طرح بر روی صفحهء فلزی به کار گرفته شد که در آنها از مواد خورنده مانند اسیدها برای ایجاد شیار استفاده میکنند که اصطلاحا به آن روش غیرمستقیم گفته میشود.
امروزه تکنیکهای گوناگون و متنوعی برای چاپ دستی به وسیلهء صفحات فلزی وجود دارد که همهء آنها تحت عنوان کالکوگرافی شناخته میشوند.از همان روزهای اولیهء پیدایش این گونه چاپ تا به امروز هنرمندان بسیاری از امکانات بصری متفاوت و ویژه آن برای خلق آثار خود بهره گرفتهاند؛هنرمندانی چون دورر،رامبراند، پیکاسو،هاکنی و…
از سوی دیگر ویژگی تکثیر آثار چاپی این امکان را در اختیار افراد بیشتری قرار میدهد که به هزینهء کمتر از آثار هنری مورد علاقهشان بهرهمند شوند.شهر اصفهان در مهر ماه امسال میزبان سه هنرمند از کشور هلند بود که آثار چاپ کالکوگرافی و نقاشی خود را در موزهء هنرهای معاصر اصفهان به نمایش گذاشتند که در کنار آن چند کارگاه آموزشی هم در زمنیهء چاپ و نقاشی برگزار شد.
بهروز نقیپور هنرمند ایرانی (کرمانشاه.1335) ساکن هلند به همراه خانم ماریون اسمیت آثار چاپیشان را در کنار نقاشیهای خانم تیتسیا توترز ارائه کردند.این نمایشگاه و ورکشاپهای جانبی آن بهانهای شد تا با بهروز نقیپور به گفتوگویی کوتاه بنشینم.
امیر راد:
آقای نقیپور کار هنری خود را از چه زمانی آغاز کردید؟
من سال 90 میلادی از ایران خارج شدم. تا پیش از آن در ایران عکاسی و کمی هم طراحی میکردم که به صورت خود آموخته بود،ولی در هلند کار هنری را به صورت آکادمیک آغاز کردم و سال 94 وارد دانشگاه لاهه شدم و در رشتهء Fine Art به تحصیل پرداختم.در همین دوران و در شاخهء گرافیک با کارهای چاپ آشنا شدم.
در این سالها به ایران نیامدید؟
چرا، دو سال پیش بعد از چهارده سال آمدم ایران.
نمایشگاهی هم برگزار کردید؟
خیر.امسال اولین نمایشگاهم را در ایران و در موزهء هنرهای معاصر اصفهان برگزار کردم. البته این نمایشگاه، گروهی است و دو هنرمند هلندی هم به همراه من آثارشان را ارائه کردند. خانم اسمیت با آثار چاپی خود و خانم توترز با آثار نقاشی خود همراه ما بودند.
از آنجا که کارهای شما و خانم اسمیت هردو آثار چاپی بودند،خانم توترز به چه مناسبت در کنار شما قرار گرفت؟
آثار ایشان از بعضی جهات به آثار چاپی نزدیک بود،به این صورت که بر روی چوب، بافتها و شیارهایی را ایجاد میکنند و از طریق پلیاستر باعث ایجاد بافتهای متنوعتری میشوند.
ظاهرا این نمایشگاه ادامهای هم در تهران داشت که به مدت دو روز در خانهء هنرمندان برگزار شد.
بله.البته از اول قرار نبود نمایشگاهی در تهران برگزار شود.من چهار ماه پیش با انجمن نقاشان تماس گرفتم و گفتم ما در اصفهان نمایشگاه و ورکشاپ داریم و مایلیم در تهران هم در یک محیط دانشگاهی این ورکشاپها را برگزار کنیم. چون فکر میکردیم که این ورکشاپها برای هنرجویان دانشگاهها مفیدتر باشد. متأسفانه برداشت غلطی شدهبود و پوستر و کارتی چاپ شد مبنی بر دو روز نمایشگاه و ورکشاپ. از آنجا که دوستان زحمت کشیدهبودند و کارهای انجام شدهبود، ما هم فیلمهایی را که از ورکشاپهای خودمان در هلند تهیه کردهبودیم در این دو روز به نمایش گذاشتیم که دو فیلم بود.فیلم اول47 دقیقه بود که در آن تمام تکنیکهای کالکوگرافی را در کارگاه انجام داده بودیم و علاوهبر آن یک تکنیک جدیدی را هم که خانم اسمیت در کارهایشان به کار میگیرند دربر میگرفت و فیلم دوم هم شانزده دقیقه بود و مختص روش کار خانم توترز بود.
تکنیک ارائه شده توسط خانم اسمیت چه خصوصیت ویژهای دارد؟
در این تکنیک تمام مراحل شبیه مراحل چاپ سنتی است، با این تفاوت که مواد استفاده شده در آن ضرری برای طبیعت و هنرمند ندارد. البته تکنیک اجرایی تفاوتهایی دارد. به عنوان مثال ایشان بیشتر از فتوپلیمر در کارهاشان استفاده میکنند که مادهء حساسی است که بر روی صفحات مسی میکشند. این ماده به عکس مواد قدیمی مثل ژلاتین عکاسی که در فتو اچینگ مورد استفاده قرار میگرفت، فقط به نور بسیار شدید حساس است، بنابراین نیاز به کار در تاریکخانه ندارد و در فضای باز مشکلی ایجاد نمیکند و در نهایت کار با آن راحتتر است. برای نوردهی هم آنها را درون جعبههایی زیر نور شدید قرار میدهند. به جای استفاده از اسید از سودا استفاده میکنند و حتی از مرکب مخصوصی استفاده میشود که حلال آن آب است.
در تکنیک آکواتینت و سایر تکنیکها که به ورنی سیاه نیاز هست،از چه مادهای استفاده میکنند؟
در آکواتینت به جای پودر آکواتینت از مادهای استفاده میکنند که به صورت اسپری بر روی کار قرار میگیرد و به جای ورنی سیاه هم از یک واکس چوب مخصوص استفاده میکنند که در کشور فنلاند تهیه میشود. به هرحال کلیهء مواد، موادی هستند که برای طبیعت مضر نیستند.
ورکشاپها در اصفهان چه طور بود؟
در اصفهان ورکشاپ عملی داشتیم که متأسفانه امکانات کم بود.چند روز قبل از ورکشاپ که من برای تهیهء مقدمات به دانشگاه اصفهان رفتم، دیدم آتلیهء چاپ مکان بسیا محقری است که زمینش هنوز خاکی است و دستگاه پرس هم زیر انبوهی از خرتوپرتهای دیگر پنهان بود.در هرصورت سه ورکشاپ در اصفهان داشتیم.اولی چاپ، دومی پلیاستر و سومی که بیشتر مورد نظر ما بود ورکشاپ نقاشی گروهی. (به تصویر صفحه مراجعه شود)
کاری از بهروز نقیپور
ورکشاپهای چاپ و پلیاستر شامل همان مراحل به نمایش درآمده، در فیلمها بود؟
بله.ورکشاپ نقاشی گروهی چهطور برگزار شد؟
دو گروه چهار نفره از دانشجویان را انتخاب کردیم و دو کاغذ به ابعاد 300*150 سانتیمتر هم تهیه کردیم و از دانشجویان خواستیم تا به صورت گروهی و با آکریلیک روی کاغذها نقاشی کنند.
خودتان فقط ناظر بر کارها بودید و یا همراه آنها کار هم میکردید؟
هم نظارت میکردیم، هم دخالت و هم صحبت. ظاهرا این ورکشاپ برای شما اهمیت بسیاری داشته. چه اهدافی را از آن دنبال میکردید؟ توضیحی را که ما در آنجا دادیم این بود که هنر و نقاشی یک امر بسیار خصوصی است، یعنی آن چیزی که از درون یک هنرمند و یک نقاش تراوش میکند، کاملا برداشتهای شخصی و دید شخصی هنرمند است،ولی عواملی هم وجود دارند که دخالت میکنند مثل جامعه،سیاست و فرهنگ و بسیاری چیزهای دیگر.
در واقع از نظر شما هنرمند نمیتواند در کنج دنجی فارغ از این عوامل بنشیند و دنیای شخصی درون خودش را تصویر کند.
این که میتواند یا نمیتواند دقیقا همان سؤالی است که ما مطرح میکنیم، یعنی حالا که هنرمند تصور میکند، دنیای شخصی خودش را مطرح میکند و این را به صورت یک اثر هنری ارائه میدهد، این تصور تا چه حد حقیقت دارد. رفتار شخصی هنرمند به عنوان یک فرد در جامعه معمولا با یک تعادل و انطباقی همراه است، ولی همین هنرمند در فضای شخصی خود و هنگام خلق اثر، خود خواهانه تصور میکند که فقط خود را ارائه میکند، در حالی که همواره این تأثیرات بیرونی وجود دارد.در این ورکشاپ،هنرمندان را کنار هم قرار دادیم تا کار مشترک انجام بدهند- همانطور که در اجتماع این همکاری وجود دارد- که ببینیم تا چه اندازه هنرمند توانایی انطباق دارد و چهقدر میتواند از خودخواهیهای شخصی و دید فردی و هژمونی شخصیت فردی خودش بگذارد.
در جهت خلق اثر هنری؟
بله، اما منظور دیگری هم داشتیم و این که هنرمند معمولا در روند کاری خودش به یک مرحلهای میرسد و در آن متوقف میشود. در واقع جایی که هنرمند به یک زبان شخصی میرسد و یا در کار خود به اوجی میرسد، به خصوص برای افرادی که در کاری به شهرت میرسند و با آن شناخته میشوند، یک مرحلهء ایستایی به وجود میآید. این ورکشاپ، تمرینی بود برای آن که هنرمند تشخیص دهد تا چه حد میتواند چیزی را که کاملا به آن مسلط است تغییر بدهد و یا تحت تأثیر عوامل دیگر در کار خود تحول ایجاد کند. و در واقع طرح این مسئله که هنرمند همواره در (به تصویر صفحه مراجعه شود) کاری از ماریون اسمتیت
حال زیر سؤال بردن دانستههای خود،نگاه مجدد به آنها و در صورت لزوم طرد دانستههای پیشین است. باید این گونه باشد. البته شاید در تئوری این «باید» آسان باشد، ولی حوزهء عملی کاری است مشکل.مثلا هنرمندی مثل پیکاسو ناگهان در اوج دورهء کاری خود، دورهء دیگری را از صفر شروع میکند، این یک ریسک است، ولی هر هنرمند صاحب سبکی حاضر به چنین خطری نیست.
روند اجرایی ورکشاپ چگونه بود؟
وقتی گروهها شروع به کار کردند، در هرگروه هرکس گوشهای را برای خودش انتخاب کرد تا دنیای خودش را ارائه بدهد،البته این را از قبل هم پیشبینی کرده بودیم. بعد از ده دقیقه کارها را متوقف کردیم و روی بعضی از قسمتها شروع کردیم به رنگگذاری و خط کشیدن. بعد هم از هم گروهیها خواستیم تا جایشان را با هم عوض کنند، به این ترتیب مجبور بودند روی کار هم کار کنند. مجموعا زمان کار کردن برای هرگروه چند ساعت بود؟ از حدود 9 صبح تا 5/12.
آیا نتیجهء کار از نظر شما یک اثر هنری بود؟
دربارهء این مسئله صحبت بود و بحث کردیم. بعد از اتمام کار نظر خواهی کردیم. البته قبل از نظر خواهی خود هنرمندان راجعبه کارشان صحبت کردند و جالب بود که آنها مدام خودشان را توجیه میکردند و با عدم اعتماد به نفس، کار خودشان را ضعیف جلوه میدادند که همانطور که که آنجا هم توضیح دادم این رفتارها تحت تأثیر یک هژمونی پیشکسوتانه است که فرد همواره نیاز دارد تا کسی کار را تأیید کند و معمولا هنرمندان نمیتوانند فارغ از این تأییدات از کار خود و ارزشهای درون اثر دفاع کنند به همین دلیل کار نوبسیار با احتیاط انجام میگیرد.
در هنگام نظر خواهی،کسی گفت این اثر هنری نیست و من پرسیدم معیار شما چیست؟ به هرحال ما حداقل معیارهایی را برای تشخیص اثر هنری داریم،مثل کمپوزیسیون، استفادهء درست از تکنیک کار، ارژینالیته و غیره که مسائل ابتدایی است و برای بررسی دقیقتر میتوانیم وارد جزئیات بشویم. منظور من این است که با توجه به معیار شما برای تشخیص اثر هنری، آثار خلق شده در این ورکشاپ آثار هنری بودند و یا مسئلهء مهمتر خود پرفورمنس و روند اجرا بود و اصلا خود پرفورمنس اثر هنری بود؟
این آثار به هرحال واجد ارزشهایی بود که میتوانست در ادامه آنها را به اثر هنری تبدیل کند، ولی بیشتر تأکید بر همان روند بود که در زمان و مکان واجد ارزشهایی بود، ولی حاضرین به اینها توجه نمیکردند و منتظر خلق اثر هنری بودند، در حالی که در نهایت قرار نبود اثری خلق بشود و در درجهء اول این پرفورمنس بود که برای ما ارزش داشت و از اجرای آن اهداف گوناگونی را دنبال میکردیم که پیشتر توضیح دادم، ولی جنبهء آموزشی آن برایمان بسیار مهم بود. تا چه حد به اهداف آموزشی خود رسیدید؟ با این که بیشتر نگاهها نفی گرایانه بود،بسیار هم مورد توجه قرار گرفت و فکر کنم تأثیر گذار بود،چون تأکید من بر این بود که اگر اثر ارائه شده با توجه به معیارهای شما خصوصیت یک اثر هنری را نداشتهباشد، لااقل میتواند محرکی باشد که برای درک آن به جستوجوی ملاکهای جدید رفت. چون با معیارهای تثبیت شدهء ذهنیمان نمیتوانیم با بسیاری از آثار نو مواجه شویم. در واقع کار هنری باید ما را به سمت شناخت ملاکها و معیارهایی که با آنها آشنا نیستیم سوق بدهد. اما یک مسئلهء مهم و جالب که باید اشاره کنم این بود که در حین اجرا متوجه شدم هیچ کس دست به فیگورهای نقاشی شده توسط دیگری نمیزند، اما به راحتی در فرمهای دیگر تغییر ایجاد میکنند. من در آنجا این مسئله را مطرح کردم که چرا بعضی پدیدهها در این آثار مقدس انگاشته میشوند و کسی به آنها تعرض نمیکند، ولی در فرمهای دیگر که توسط هنرمند دیگری اجرا میشود به راحتی تغییر ایجاد میکنند.چه تفاوتی در این میان وجود دارد.
در واقع هنرجویان نمیتوانستند به تمامی فرمهای موجود به چشم عناصر بصری نگاه کنند که این البته ناشی از عدم درک تصویر به مثابه یک کل و کمبود سواد بصری است.
بله،کاملا. مثلا نمونهء همین کار را چندین بار در خارج از ایران انجام دادیم، اما در آنجا در بین هنرمندان یک مشورت و یک دید انتقادی نسبت به کار یکدیگر وجود داشت، تا در نهایت اثر به لحاظ بصری به سامان برسد. در حالی که در اینجا هنرمندان نمیتوانستند همدیگر را برای رسیدن به یک اثر واحد قانع کنند و معمولا وقتی نمیتوانستند، کنار میکشیدند و سعی میکردند آن قسمتهایی را که مربوط به خودشان بود تا نهایت کار حفظ کنند
.ریشههای این مشکل را در چه میبینید؟
بینید،به عنوان مثال یکی از مسائل مهم در این زمینه شناخت رنگ است و این که چگونه باید رنگها در کنار هم قرار بگیرند و یا رنگها در ارتباط با محتوا و فرمی که ایجاد می کنند چه بیانی دارند وقتی با اینها به صورت حسی برخورد شود و وقتی دستاوردهای هنری به صورت حسی به دست آمدهباشد، خالق اثر نمیتواند اثر خود را ارزیابی کند و کمبودهای آن را بشناسد تا در صدد رفع آنها بربیاید. در رفع یکی از بزرگترین مشکلاتی که آموزش هنر در ایران با آن دست به گریبان است همین آموزش بر پایهء حس و احساسات هنرجو است و آموزش به صورت علمی و بر پایهء اصول مشخص انجام نمیشود.
یاد خاطرهای افتادم که شاید نقل آن چندان هم بیربط نباشد. از یکی از دوستان من سؤال کردند که چرا تار یحیی تار خوبی است؟ جواب داد چون یحیی با عشق تارهایش را میساخت، و این به نظر منشبیه همین بحث من و شماست، یعنی هیچ بررسی و تحقیق علمی و دقیقی نشدهاست راجعبه تکنیک کار یحیی و مواد و مصالح مورد استفادهء او.
و حتما این دقت و حوصله و شناخت همراه با عشق بوده، ولی این کافی نیست و باید همراه با شناخت علمی باشد.
بله، مثلا میگویند که یحیی تارهایی را که میساخته امتحان میکرده،و اگر خوب نبود آنها را از بین میبرده، این نشان دهندهء دقت زیاد و شناخت دقیق علمی است که از کار خود داشته.
در اصفهان نمایشگاهی هم از آثار چاپی برگزار شد.اصلا چهطور به فکر افتادید که نمایشگاه چاپ و ورکشاپ چاپ برگزار کنید؟
دو سال قبل که به ایران آمدم و کارهایم را به بعضی از افراد نشان میدادم، متوجه شدم که ظاهرا اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد.
البته چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن فعالیتهایی در زمینهء ارائهء آثار چاپ صورت گرفته، به خصوص در چند سال اخیر که این فعالیتها گستردهتر هم شده.آیا با این فعالیتها آشنایی داشتید؟
خیر،متأسفانه در این زمینه اطلاعات کمی دارم و کمکم دارم با هنرمندان و آثارشان در ایران آشنا میشوم.
نظر خانم اسمیت و خانم توترز دربارهء این سفر و فعالیتهای انجام شده چه بود؟
خب قبل از این که به ایران بیاییم، هیچ تصور خاصی از ایران نداشتند و من هم توضیحات مختصری به آنها دادهبودم. ولی روز افتتاحیه در موزهء هنرهای اصفهان استقبال بسیار دلگرمکنندهبود، به خصوص اشتیاق هنرجویان برای آنها خیلی جالب بود. اتفاقا در روز دوم ورکشاپ گروهی از جوانان ما را به آتلیهء خودشان دعوت کردند. چهار پنج نفر بودند که در زیر زمینی آتلیه داشتند. وقتی به آنجا رفتیم بسیار جا خوردیم، چون بچهها هنرستانی بودند و کارهایشان بسیار خوب بود و البته هم جای خوشحالی داشت و هم جای نگرانی، نگرانی برای این که این سؤال برای من پیش آمد که بعدش چی؟
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
کاری از تیتیا توترز
یعنی آیا پا را از این توانایی تکنیکی فراتر خواهند گذاشت و ویژگیهای بیانی خواهند یافت و یا نه.
بله چون بعضی از این کارها واقعا به اوج تکنیکیشان رسیدهبودند، ولی اثر هنری صرفا یک کپیبرداری و تصویربرداری نیست، باید به دنبال بیانهای دیگر گشت. استقبال در تهران چهطور بود؟
درتهران هم استقبال خوب بود،حتی با وجود اشتباهی که رخ داد، عدهای آمدند و هردو تا فیلم را از اول تا آخر نگاه کردند و سؤالهایی هم مطرح شد که به نظرم سؤالهای خوبی بود .تعدادی هم از هنرمندان آمدند و با آنها آشنا شدم و حتی دعوتهایی هم برای آینده صورت گرفت. در مجموع فکر کنم برای افراد حاضر مفید بود. فکر میکنید باز هم این تجربه را با همین گروه تکرار کنید؟ ما در واقع یک گروه نیستیم و فقط در این پروژه که من برنامهریزی کرده بودم این دو هنرمند با من همکاری کردند،ولی برای آینده در حال برنامهریزی هستم.*